نقد انیمیشن فرار مرغی: طلوع ناگت؛ سرگرم کننده اما فراموش شدنی
به گزارش وبلاگ ساعتچی، حالا تقریبا همه از یاد برده اند که فرار مرغی (2000) در دوران اکران تا چه مقدار مورد توجه نهاده شد و چه اثر کم نظیری بود. فرار مرغی نخستین فیلم استاپ موشن بلند استودیوی آردمن به حساب می آمد که پیش از آن هم با انیمیشن های کوتاه والاس و گرومیت چند جایزه اسکار برده و البته قلب انیمیشن دوستان را ربوده بودند. همه آن روزها عاشق ساخته های آردمن بودند -منتقدان، سینمادوستان، سینه فیل ها، خانواده ها و بچه ها- زیرا منحصربه فرد به نظر می رسید، از قصه دوست داشتنی تا سبک بصری مسحورکننده اش. به کارگردانی پیتر لرد و نیک پارک، فرار جوجه ای به یک موفقیت بزرگ برای استودیوی دریم ورکس تبدیل شد که در فراوری و توسعه فیلم به یاری آردمن آمده بود. در این سال ها، آدرمن به ساخت فیلم ها و انیمیشن های هیجان انگیز ادامه داده است، از جمله بره ناقلا (2015) اما هنوز نتوانسته است که موفقیت های تجاری فرار مرغی را تکرار کند و احتمالا به همین علت بود که آن ها تصمیم گرفتند قسمت دوم را بسازند. فرار مرغی برای یک نسل دیگر ساخته شده بود و فرار مرغی: طلوع ناگت (Chicken Run: Dawn of the Nugget) می خواهد همان جادو را به بچه ها نسل تازه منتقل کند اما کاملا به هدف خود نرسیده است، نقد این انیمیشن را باید با آنالیز این نکته شروع کنیم.
هشدار: در نقد انیمیشن فرار مرغی: طلوع ناگت خطر لو رفتن بخش هایی از داستان وجود دارد
فرار مرغی: طلوع ناگت به کارگردانی سم فل، در وهله اول کوشش می نماید که خلاصه ای از رویدادهای نسخه پیشین ارائه دهد، انیمیشنی که در واقع نسخه مرغی-جوجه ای فیلم فرار بزرگ (1963) بود، با این تفاوت که به جای اردوگاه آلمان نازی، ماجراها در مزرعه ای در یورکشایر انگلستان اتفاق می افتاد. آن انیمیشن دو قهرمان اصلی داشت، یک خروس آمریکایی به نام راکی (با صداپیشگی مل گیبسون در اولی، و زکری لی وای در دنباله) و یک مرغ لج باز انگلیسی به نام جینجر (با صداپیشگی جولیا صوالحه در اولی و تندی نیوتون در دنباله)، این دو حالا ازدواج نموده اند و در یک مکان امن در کنار دیگر مرغ ها زندگی ایده آلی دارند، جایی به دور از انسان های ترسناک و بی رحم.
دختر جوان آن ها، مالی (بلا رمزی) ماجراجو است و می خواهد دنیا را ببیند و متوجه گردد آن سوی مرزهای خانه چه خبر است اما جینجر که هنوز هم خاطرات تلخ گذشته را فراموش ننموده است به او اجازه نمی دهد که از جزیره خارج گردد و راکی هم به دخترک درباره دنیا بیرون حرفی نمی زند. مدتی بعد، انسان ها با کامیون ها و تجهیزات از راه می رسند و در آن حوالی شروع به ساخت وساز می نمایند. جینجر که احتمال می دهد آن ها را در حال تأسیس یک مزرعه برای مرغ ها هستند، از باقی اعضای گروه می خواهد که حرکتی ننمایند و منتظر خروج انسان ها باشند، مالی اما نمی تواند جلوی کنجکاوی خود را بگیرد و از دریاچه عبور می نماید و در ادامه به گروهی از مرغ های نو ملحق می گردد.
انیمیشن فرار مرغی: طلوع ناگت سپس با چند ست پیس اکشن درجه یک ادامه پیدا می نماید که نوآوری های دیوانه وار و کمدی اسلپ استیک مشهور استودیوی آردمن نیز در آن ها به چشم می خورد. بعد از اینکه مالی ناپدید می گردد، راکی، جینجر و دیگر مرغ های فیلم اول (به همراه نیک و فچر، دو موش که ظاهرا مهارت ویژه ای در ساخت وساز دارند) یک گروه نجات تشکیل می دهند و سفری را برای یافتن دخترک شروع می نمایند. حتی عناصر دیستوپیایی فیلم های علمی-تخیلی را هم انجام پیدا می کنید، زیرا شخصیت ها در بخشی از قصه، درون یک مرغ داری فوق پیشرفته گرفتار می شوند که مرغ های آنجا قلاده ای به گردنشان بسته شده است که آن ها را به زامبی های احمق و مسرور تبدیل می نماید (زیرا مرغ های مسرور در مقایسه با مرغ های مضطرب و ترسو گوشت خوشمزه تری دارند. اتفاق خوبی است که استودیوی آردمن علاقه اش به کمدی سیاه را هم اینجا به شکل نامحسوس به نمایش گذاشته است).
فیلم در لحظاتی به اوج می رسد که به کمدی بصری و عناصر مضحک اما بامزه تکیه نموده است و سازندگان فرصت پیدا می نمایند تا ایده های کوچک خلاقانه خود را به درستی عرضه نمایند. انیمیشن خمیری دست ساز آن ها هم باعث شده است تا تاثیرگذاری همه چیز دوبرابر گردد. پیاده سازی و طراحی درست این شخصیت ها و دنیا اطراف آن ها بی گمان آسان نبود اما آردمن مطابق انتظار پیروز شده است تا دنیا مورد نظر خود را با جزئیات کامل خلق کند. فرار مرغی: طلوع ناگت اما متاسفانه در لحظاتی بد است که بیش از حد کوشش می نماید احساسی و دراماتیک باشد. در مجموعه بره ناقلا یا همان شان گوسفنده -که دیالوگی ندارد- عمل است که احساس را می آفریند و پرداخت شخصیت ها به وسیله حرکت، رفتار و حالات صورت شخصیت ها صورت می گیرد. این مسئله حتی درباره شان گوسفنده: فارماگدون (2019) نیز صدق می کرد که اگرچه از نظر کیفیت فاصله معناداری با قسمت اول داشت اما به مقدار ای سرگرم نماینده بود که حداقل ارزش یک بار دیدن را داشته باشد.
فرار مرغی: طلوع ناگت دقیقا به همان مسیر فارماگدون رفته است و شرایط مشابهی دارد، یک انیمیشن سرگرم نماینده اما نه چندان جاه طلبانه که نمی تواند به نسخه پیشین نزدیک گردد و در شخصیت پردازی هم پیروز عمل نمی نماید. فرار مرغی اصلی اثری گویا و تاثیرگذار بود؛ شخصیت ها متمایزتر بودند و با یکدیگر تعامل بیشتری داشتند. عدم حضور مل گیبسون به عنوان صداپیشه شخصیت راکی هم بی تردید یکی از دلایل ضعف این نسخه است، زیرا خروس دوست داشتنی در نسخه دوم چندان سه بعدی و عمیق از آب در نیامده است. فیلم البته یک شخصیت نو به نام فریزل هم دارد، یک مرغ هیجان زده -با لهجه غلیظ یورکشایری- که او هم علاقه زیادی به ماجراجویی دارد و با مالی دوست می گردد. حضور این شخصیت های نو نشان می دهد که سازندگان هم مطلع بوده اند که تنها با اتکا به شخصیت های نسخه اصلی نمی توانند اثر راضی نماینده ای فراوری نمایند، خصوصا وقتی خبری از صداپیشگان اصلی هم نیست.
فرار مرغی: طلوع ناگت به مقدار قسمت اول بامزه نیست، گاهی کش دار می گردد و اثر خاطره انگیزی به حساب نمی آید که تا مدت ها در فکر شما باقی بماند. اما سرگرم نماینده است که شاید از همه چیز مهم تر باشد. فرار مرغی یک انیمیشن ساختارشکن و جریان ساز بود که آردمن را به یکی از استودیوهای مطرح دنیا تبدیل کرد، طلوع ناگت اما برای وقت گذرانی و یک دیدار کوتاه شیرین با شخصیت های قدیمی ساخته شده است، فیلمی که بچه ها را تا حدودی سرگرم می نمایند و بزرگسالان را هم آزار نمی دهد. ما زمانی از آردمن انتظارات بالایی داشتیم، اینکه پیاپی شاهکار فراوری نمایند و هنوز هم انتظارات بالایی داریم اما اینکه خود آردمن چه اهدافی را دنبال می نماید و چه انتظاراتی از خودش دارد، بحث دیگری است.
منبع: Vulture
منبع: دیجیکالا مگ